تو هوای بارونی عاشق ترم . . .
شاید خیلی از آدما فکر می کنن هوای بارونی مال دلای ابریه ، ولی من تو هوای بارونی یاد تو می کنم . از روزی که یاد گرفتم عاشق باشم عاشق تو شدم . می دونی بعضی وقتا دلم پر می کشه برای حرف زدن باهات . دلم می خواد سرمو بزارم رو شونت و برات از همه چیز بگم . بعضی شبا سر سجاده یاد تو میکنم . می خوام نمازمو واسه تو بخونم ولی فکر می کنم گناهه . تو بهم بگو واقعا گناهه که من نمازم رو برای تو بخونم . هر روز صبح برای سلامتیت دعا می کنم و تا برسم سر کار برات صلوات می فرستم . به آسمون نگاه می کنم و از خدا می خوام تا زنده هستم تورو برام نگه داره . امروز هوا ابریه و من دوباره دلم پر کشیده برات . داشتم فکر می کردم کاش الان پیشت بودم .ولی چکنم که راه دوره و منم ماشین ندارم که تا اراده کردم بیام ژیشت . از آخرین باری که ژیشت بودم یک هفته ای می گذره ولی همش فکر می کنم یک سال گذشته . چند دقیقه پیش رفتم کناره پنجره و به قطره های بارون نگاه کردم . دستمو گرفتم زیر بارون و با خودم گفتم : دلم انداره این قطره ها برات تنگه . می دونم صدامو می شنوی . هر دفعه ازت دور بودم یا با بارون باهات حرف زدم یا نگاه کردم به ماه که می دونم تو از ماه زیباتری . دیرور اسمتو بزرگ نوشتم و گذاشتن زیر شیشه میز محل کارم . خواستم لحظه ای نباشه که یادت نکنم . امروز هوا بارونیه و دل من پره از یاد تو . از خدا می خوام به زودی بیام پیشت ، سرمو جلوی خونت خم کنم و بگم : السلام علیک یا صاحب زمان
وعدمون هفته دیگه جمکران ، قول می دم دیر نکنم ، دیگه مزاحم نمی شم می دنم کسای دیگه ای هم می خوان باهات حرف بزنن . درسته حسودیم می شه ولی برو شاید اونا هم روزای بارونی عاشق ترن .
آوین - 15/11/85